معنی محمد کاسبی
حل جدول
سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فجر در سال 1374
از بازیگران سریال حانیه
از بازیگران سریال خوب بد زشت
بازیگر سریال سه در چهار
از بازیگران فیلم نطفه شوم
فیلمی با بازی محمد کاسبی
نطفه شوم، دیوار، عروسک فرنگی، عزیزم من کوک نیستم، مریم مقدس، دنیای وارونه، کمین، براده های خورشید، پدر، دایره سرخ، ماه و خورشید، حمله به اچ 3، پناهنده، بدوک، بحران، بایکوت، رنگ ها، دو چشم بی سو، توبه نصوح، مرگ دیگری
بایکوت، بحران، بدوک، براده های خورشید، پدر، پناهنده، توبه نصوح، حمله به اچ 3، دایره سرخ، دنیای وارونه، دو چشم بی سو، دیوار، زنگ ها، عروسک فرنگی، عزیزم من کوک نیستم، کمین، ماه و خورشید، مرگ دیگری، مریم مقدس، نطفه شوم، همسفر
لغت نامه دهخدا
کاسبی. [س ِ] (حامص) عمل کاسب. کسب. پیشه وری. تجارت.
- کاسبی کردن، تجارت و کسب کردن.
کار و کاسبی
کار و کاسبی. [رُ س ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) کار. شغل. کسب.
محمد
محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به قطب الدین رازی محمدبن محمد شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
کسب پیشه وری:. . . } این چند عزیز که اسم آنها نوشته میشود از کاسبی وجه معاش حاصل می نمودند. { (عالم آرا) یا کار و کاسبی. کسب پیشه: } برو در دکانت سر کار و کاسبی. { (هدایت. زنده بگور)، داد و ستد تجارت.
فارسی به عربی
تجاره، عمل
گویش مازندرانی
کسب و کاسبی
فرهنگ معین
(س) [ع - فا.] (حامص.) تجارت، داد و ستد.
فارسی به آلمانی
Geschäft (n), Geschäft (n), Geschäftlich, Gewerbe (f), Gewerbe (n), Handel (m), Handeln, Markt (m)
معادل ابجد
185